به جاي "بازي- بازي"، بازي کنيم و بازيگر زندگي خود باشيم...
بازي کنيم تا ياد بگيريم
تا برنده بودن را تجربه کنيم
بُردي نه به بهاي باخت ديگران
بلکه همراه با ديگران
بردي توأم با "رعايت انسان"
بردي به گونهي: "برنده-برنده-برنده-برنده"
به سختي "نه" ميگوييد؟ شما هم مانند بسياري از مردم، هميشه ميکوشيد تا نسبت به ديگران و به هزينه خودتان خوب باشيد؟ خيليها هستند زماني که درخواست کمکي از آنها ميشود، ميخواهند همراهي کنند، حتي اگر کارهاي مهمتري براي انجام دادن داشته باشند.
چرا "نه" گفتن برايمان سخت است؟ براي اينکه "نه" گفتن را بياموزيم بايستي در ابتدا متوجه شويم که چه چيزي ما را در برابر آن مقاوم ميکند.
در زير دلايل معمولي که باعث سخت شدن "نه" گفتن براي ما ميشود را بخوانيم.
* ميخواهيد کمک کنيد. شما يک جورهايي قلب مهرباني داريد. نميخواهيد که طرف را اصطلاحا "دک کنيد" بلکه ميخواهيد تا آنجايي که امکان دارد کمک کنيد حتي اگر آن کار باعث هدر رفتن وقتتان شود.
* از گستاخ شدن هراسانيد. خيليها اينطور فکر ميکنند که "نه" گفتن به نوعي گستاخي است. اين نوع تفکر مخصوصا در فرهنگ آسيا مرسوم است، جايي که "حفظ منزلت و شان" اهميت دارد.
* ميخواهيد که سازگار باشيد. نميخواهيد که خودتان را از گروه بيگانه کنيد، بنابراين درخواستهاي ديگران را تاييد ميکنيد.
* ترس از نزاع. شما احتمالا از اين ميترسيد که در صورت رد درخواست فردي، باعث عصباني شدن وي شويد. اين ميتواند منتج به يک برخورد زشت شود. اگر هم چنين اتفاقي رخ ندهد، امکان دارد که اختلاف عقيدهاي رخ داده و درنتيجه در آينده باعث نتايج منفي شود.
* ترسِ از دست دادن موقعيتها. شايد با گفتن "نه" مضطرب شويد چرا که باعث بسته شدن درها بر رويتان ميشود.
* خراب نکردن پلها. برخي از مردم "نه" گفتن را نوعي روگرداني ميدانند. اينطور فکر ميکنيد که "نه" گفتن ميتواند باعث خراب شدن پلها و قطع رابطهها شود.
"نه" گفتن بهمعناي گستاخ شدن شما نيست؛ همانطوري که ناسازگاري شما را نخواهد رساند.
"نه" گفتن به معناي ايجاد نزاع نيست؛ همانطور که باعث از دست دادن موقعيتهايتان در آينده نخواهد شد. همچنين "نه" گفتن قطعا باعث خراب کردن پلها نخواهد شد. اينها همه تفکرات اشتباهي هستند که در ذهنتان وجود دارند.
ماه مبارک رمضان را قدر بدانیم
کسي که روزه ، او را از غذاهاي مورد علاقهاش باز دارد برخداست که به او از غذاهاي بهشتي بخوراند و از شرابهاي بهشتي بنوشاند. هر کس که در روز بسيار گرم براي خدا روزه بگيرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را ميگمارد تا دستبه چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامي که افطار کند.
1- قال الباقر عليه السلام : بني الاسلام علي خمسة اشياء، علي الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولايه.
اسلام بر پنج چيز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولايت
2- فلسفه روزه
قال الصادق عليه السلام : انما فرض الله الصيام ليستوي به الغني و الفقير.
خداوند روزه را واجب کرده تا بدين وسيله دارا و ندار (غني و فقير) مساوي گردند.
3- روزه آزمون اخلاص
قال اميرالمومنين عليه السلام : فرض الله الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق
خداوند روزه را واجب کرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد.
4- روزه ياد آور قيامت
قال الرضا عليه السلام : انما امروا بالصوم لکي يعرفوا الم الجوع و العطش فيستدلوا علي فقر الاخر.
مردم به انجام روزه امر شدهاند تا درد گرسنگي و تشنگي را بفهمند و به واسطه آن فقر و بيچارگي آخرت را بيابند.
5- روزه زکات بدن
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : لکل شيئي زکاة و زکاة الابدان الصيام.
براي هر چيزي زکاتي است و زکات بدنها روزه است.
آدمي به اين نتيجه رسيده که وقتي ميخوابد چيزي بايد او را از خواب بيدار کند. نکند که او خواب بماند و به برنامههايي که براي خودش تنظيم کرده نرسد. پس اين اختراع ميتواند و بايد بسيار گرامي داشته شود. يعني هر بار که زنگ ساعت به صدا درميآيد و انسان را از خواب بيدار ميکند او بايد از اين عامل بيداري تشکر کند.
ما آدميان عجيب اما گاه با اين اختراع بيدارکننده خود خوب برخورد نميکنيم. وقتي به خواب رفتهايم و او ميخواهد ما را با زنگ هشداردهنده خود بيدار کند، سرکوبش ميکنيم. يعني توي سرش ميزنيم صدايش را خاموش ميکنيم. بيدار نميشويم. دوباره ميخوابيم.
حتي گاه که او دقايقي بعد دوباره و اين بار با صداي بلندتر نداي بيداري سر ميدهد و از خواب رفتگي و خواب آلودگي ما متاثر ميشود، باز هم او را برنميتابيم و صلاي بيداري او را خفه ميکنيم.
ما دوستي براي خود آفريدهايم که وقتي در خوابيم او بيدار است. مسووليت او بيدار کردن به موقع ماست. کاش او را بيشتر دوست ميداشتيم.
ابعاد مختلف جنگ عبارتند از جنگ زميني، جنگ دريايي، جنگ هوايي، جنگ فضايي و اينک جنگ در فضاي مجازي.
فرانسيس پيزاني کارشناس ارتباطات و فناوريهاي نو معتقد است جنگهاي اينده عمدتا جنگهاي سايبري در محيطي مجازي خواهد بود. جنگهاي سايبري به معناي تخريب زيرساختهاي رايانه اي و نيز جنگي در بعد پنجم است. در صورت بروز جنگ رايانه اي ، ممکن است تمام ايميل ها بسته شود، همه پالايشگاههاي نفت از کار بيفتند، فعاليت همه برجهاي مراقبت فرودگاه مختل شود، متروها و قطارها از کار بيفتد و ماهواره ها از مسيرشان خارج شوند و در يک کلام اخر زماني قبل از موعد پيش آيد.
در صورت حمله اي رايانه اي ممکن است چراغهاي قرمز شهري بزرگ فلج شود، رفت و آمدهاي شهري کند شود و اختلالاتي در نيروگاههاي برق بوجود آيد.
يکي از کارهايي که در جنگ سايبري ممکن است صورت گيرد اين است که کابلهاي ارتباط اينترنت قطع مي شود. امروزه نه دهم ارتباطات اينترنتي از طريق فيبرهاي نوري زير دريايي صورت مي گيرد. اين کابلها عمدتا از سه نقطه يعني منطقه اي نزديک نيويورک، منطقه اي در درياي سرخ و نيز در تنگه پوسان در اسيا مي گذرند. اگر يکي از اين سه بخش از کار بيفتد، بخش قابل توجهي از شبکه اينترنت در جهان از کار خواهد افتاد و در ان صورت خسارات جبران ناپذيري به بار خواهد آمد.
فرانسيس پيزاني در ادامه معتقد است بسياري از هکر ها يا راهزنان رايانه اي از جانب برخي از کشورها پوشش داده مي شوند. امروزه کشورهاي امريکا و انگليس و روسيه و چين و کره شمالي و ايران مهمترين قدرتهاي سايبري به شمار مي روند. ايران مي گويد امروزه دومين ارتش سايبري جهان را دارد و چين مدعي است در اواسط قرن بيست و يکم مهمترين ابرقدرت سايبري جهان خواهد شد.
اين کارشناس مي گويد امريکا که خود قدرتمندترين رايانه هاي جهان را دارد آسيب پذيرترين کشور جهان نيز به شمار مي رود زيرا همه چيز در اين کشور به صورت شبکه اي کار مي کند.
وي در پايان اظهار مي دارد که تا زماني که جنگي سايبري اغاز نشده نمي توان دقيقا پيامدهاي آن را برآورد و پيش بيني کرد.
بنگر که داغ هجر تو با ما چه مي کند وصف جمال روي تو جانا چه مي کند
شرح نگاه مست تو اي روشناي سبز با اشک خون و چشم تمنا چه مي کند
اي آفتاب مه گرفته عالم طلوع کن هستي بدون نور تو فردا چه مي کند
شب در سياه چشم تو آوارگي کشيد با خال دلفريب تو يلدا چه مي کند
اي شهسوار حسن به بازار عاشقي يوسف به پيش حسن تو سودا چه مي کند
هفت آسمان به آه تو هستند و برقرار ورنه حيات و موت به عيسي چه مي کند
تنها تويي بهانه عاشق شدن بيا توضيح واضحات به معنا چه مي کند
چون روشناي شمس و قمر از وجود توست با اين طليعه گو يدبيضا چه مي کند
بيراهه مي رود دل آن مدعي بگو در لابلاي خرمن اسما چه مي کند
او اسم اعظم و ني عشق اعظم است عمري به کار بيخود و بيجا چه مي کند
با مدعي بگو که چراغت اگر چه هست اين ديدگان بسته هويدا چه مي کند
با چشمه سار دل بنگر او هميشه هست ورنه سواد عقل جز حاشا چه مي کند
محمد زندکريمخاني - پادگان 01 تهران - 1377
